مفتی کلا 89
اطلاعات گوناگون از روستای مفتی کلا
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 13:54 ::  نويسنده : حمیدرضا جعفریان تلوکلائی
 محرم در روستای مفتی کلا
 ستایش خدایی که لباس عزّت و رَدای کبریایی را تنها بر قامت رسای خود استوار ساخت و ثنا، خدایی سِزَد که، جَلبات عبودیّت و پوشش فقر و مَسکِنت را، بر اندام جهانیان موزون و همگنان نمود تا در تلاقی فقر و غنا و عزّ و نیاز، کاسه ی سوال لبریز از جواب و قدح فقر، سرریز از غنا گردد. برآیند این تلاقی و محصول این ارتباط، زایش فقر و افزایش عُباب باشد و بِستر هستی را عزّت خدا و کبریایی اِله فراگیرد. تقریر در باب امام همام را، قلمی باید جانانه و زبانی شاید شاهانه، چون امام، اولی علی مولی. مگر می توان با این قلمها و زبانها، حق شخصیت والای حضرت مولی الکونین اباعبدا... الحسین(ع) را ادا نمود.

 لهذا بنا داریم سعادت روایت اعمال کسانی که صحنه ی اوقات عمر و اطوار فکر خود را با ذکر یاد و اعمال او جواهر نشان کرده اند شکار کنیم زیرا، هر انسان وارسته ای، خیره از قدرتِ خلاقه‌ی این ایام است.

 

 هر مسلمان شیعه ی اثنی عشری، به توصیه ی سِراج الاُمّه (پیامبر عظیم الشان(ص)) سعی دارد به فراخورِ بضاعت شخصیت خویش، جایی در این سفینة النجاة یافته تا مصباح الهدای بی بدیلی برای خود برگزیند. ما اهالی روستای مفتی کلا از توابع شهرستان ساری در استان مازندران نیز، سعی داریم به قدر بضاعت از این رستخیز عظیم بهره بریم.

ساکنین این منطقه در ابتدای محرم هر سال، داوطلبانه خود را در تأمین مخارج‌عمومی‌با مراجعه‌به پیرغلامان حسینیه «حاج محمدتقی‌زاده» ، «حاج ابراهیم دست خوش» شریک می کنند 

ولی برای تقبّل مخارج اختصاصی مانند اطعام عزاداران، به صورت انفرادی یا حتی در گروههای چند نفره نظم گرفته، تا هفده شب اول محرم الحرام را، ماتم زدگان، میهمان سفره ی حسینی باشند.

 

 

 اما شاید آنچه این روستا را متمایز می سازد مراسم سنّتیِ رایج در آن است که، بیشتر به شبیه سازیِ سنه ی 60 (هـ . ق) نزدیک است. تقریباً از سال 1350 (هـ .ق) با درایت زنده یادانی همچون مرحوم «حاج شعبان علی جوادی» و مرحوم «کربلائی حسینعلی پورقاسم» پا گرفته است. ظاهراً آنها نیز مدتی از این ایّام را در کربلای پربلا، شاگرد اهالی آن دیار مقدس بودند. نیک بخاطر داریم که آن بزرگواران، با وجود نبود روشنایی مناسب، به خاطر نداشتن برق، سختی جمع آوری، تنها فانوس و چراغ گردسوز اهالی را بر خود هموار کرده و چهل چراغهایی را آماده می کردند تا کشاورزان خسته از کار روزانه، از فیض عزاداری در شب، محروم نباشند.
 باید گفت که، سایر اقدامات کنونی اهالی با شرح ذیل نیز، برگرفته از افکار آن خُرد آشیانان است. سیه پوشان حسینی در روستای مفتی کلا، علاوه بر ذکر مصیبت و نوحه سرایی در هر شب، در عصر روز ششم محرم با تجمع در محل حسینیه و براه انداختن دسته ای شایسته اعم از زن و مرد و پیر و جوان و خرد و کلان و همراهی نوحه سرایان به میهمانی یکی از سادات محل می روند تا ایشان نیز مانند سلف بزرگوارشان حاج سید محمود حسینی، به نمایندگی از جمیع سادات، مراسم رخت پوشِ عَلَم سبز محمدی را اجرا نموده و بیرق نمادینی از ابوالفضل العباس را، به سوگواران تحویل دهد و حاضران به نیّت تقرب و تیمم به یار وفادار امام مظلوم، ضمن عرض ارادت، آن را با احترام به حسینیه منتقل می‌کنند.

در غروب روز ششم، اهالی معتقد و عزادار، از گوشه و کنار محل به پیرتکیه روستای علی کتی مراجعه تا نَذر خود را ادا کنند. در همین شب (شب هفتم) مردم برای دسته‌روی به روستای علی کتی آماده می شوند و در این شب، مهمان مردم عزادار این روستا می‌باشند تا به عزاداری و نوحه سرایی بپردازند و سنّت حسنه بزرگان خود و نیز ارادت خود را نسبت به حضرت ابوالفضل العباس به جا آورند.

 
 
 
 
 
 

 
 
 در روز هفتم محرم با همّت جمعی از خادمان و مشتاقان به خدمت، مراسمی معروف به «علم گردشی» در روستا، اجرا می گردد تا کلیه منازل متبرک به این بیرق نمادین گردند. اهل منزل نیز با قربانی گوسفند و مرغ و . . . از آن استقبال می‌نمایند.در شب هشتم محرم مردم روستای مفتی کلا تسلی بخش اهالی آغورکش، یکی دیگر از همسایگان هستند که، استقبال گرم و عزاداری سنّتی آنها بیانگر صداقت در کارشان است.
 
 
 
 
 
 اما در شب نهم محرم الحرام، به نیّت ابراز همدردی با دلباختگان حسیـن(ع) در روستای آبکسر که متشکل از دو حسینیه است می رویم.
 
 
 
 
 
 
 
 
دسته نمایی و سوز مصیبت خوانی مدّاحان، در این شب به جهت نزدیک شدن به عاشورا، بیشتر رُخ می‌نمایاند. 
 
 
اوج عزاداری جمعی شبانه را در شب عاشورا، هنگامیکه اهالی روستای مفتی کلا افتخار میزبانی دسته ی معظم عزاداران هر دو حسینیه اهالی آبکسر را دارند می توان دید. عزاداری این جمع دلسوخته را که، مداحان بدیع خوانی همراهی می‌کنند زمانیکه با خلوص در هم می آمیزد، به دل می‌نشیند.
در فردای آن روز یعنی تاسوعای حسینی مردم عزادار محل خود را از صبح برای مراسم نمادین گهواره گردانی حضرت علی اصغر (ع) و مداحی و نوحه سرایی آماده می کنند و بعد از اقامه‌ی نماز ظهر بر سر سفره‌ی امام حسین (ع) ناهار میل می کنند. سپس به تماشای مراسم شبیه خوانی حوادث کربلا می نشینند.
 
 
 
 
 
اما پیشنهاد می کنیم مراسم‌صبح‌خوانیِ‌قبل از اذان صبح «کربلائی‌عسگرقنبری» با مطلع:
 
 «ای صبح تیره رو به چه رو می شوی سپید، فریاد از این عزا
فردا حسین تشنه جگر می شود شهید، در دشت کربلا »
 را که الحق و الانصاف زیبا و با سوزی وصف ناپذیر اجرا می کند از دست ندهید زیرا زبان و زمان، خلوت خوبی را مُهیّا می کند تا عاشورایی در دل برپا شود. عزیز زهرا «لایومٌکَ یومکَ عاشورا» هیچ روزی به مانند روز عاشورا نیست. عشق و شور و معنویت را در روز عاشورا، می توان در کلام و اعمال افراد به وضوح مشاهده کرد.

 
 
 
 
 
هر کس به فراخور توان خویش، سعی دارد از فیض سعادتِ دریای کَرَم، بی بهره نماند. درد محرومیت از این سعادت را به وضوح می توان در صدای هق‌هق گریه‌ی فردی‌چون «حاج محمدعلی جعفریان»، به عنوان کسی‌که سالها خالصانه از بام تا شام با پای برهنه و چشمی گریان مشغول خدمت بود ولی هم اکنون به دلیل عارضه ای جسمانی، با چشم و دل یاران را همراهی می‌کند، دید.
 
در این روز بعد از اتمام روضه خوانی منزل به منزل، عزاداران برای برگزاری نماز ظهر و عصر در مسجد روستا به امامت حجة الاسلام والمسلمین کربلائی میررحمان‌ابراهیمی‌و پذیرایی‌از‌میهمانان آغورکش، اهالی و عزاداران روستا با برپایی دسته ای که نظم و تدارکات و خلوص و صداقت آن زبانزد اهل منطقه است از محل حسینیه به سمت امامزاده محمد (آرامگاه عمومی) حرکت می‌کنند.
 
 
 
 
 
 
 گمان نمی کنم بتوان خویشتن داری فردی را یافت که با دیدن شبیه سازی هایی مانند:
 
پیکر بی سر حسین(ع) را که با نیزه شکسته ها و پیراهن کهنه ی خون آلود، زینت بسته
 یا
گهواره ی خالی علی اصغر را که جمعی از نونهالان ملبس به لباس عربی می‌تکانند
و
تعزیه ی متحرک عروسی قاسم تازه داماد و . . . آنهم در حالیکه فردی، با پوشیدن لباس سرخ رنگ «شمربن ذلجوشن» و سوار بر اسب، در نهایت خشونت از میانشان عبور کرده و به هر کدام که می‌رسد تازیانه ای را حواله می کند.
کسی را نمی بینی که با دیدن این صحنه ها از فرط درد بر خود نپیچد و دستی بر پیشانی نکوبد و آهی از ته دل نکشد و نگوید، لعنت بر یزید و آل او؛ و آرزو نکند اماما «یاَلْیتنی کُنتُ مَعَکُم فَأفُوزُ» ای کاش با شما بودم تا رستگار می شدم.
 به راستی که ارزش و مقام معنوی را می توان هنگام مشاهده‌ی ذوالجناح خون آلودِ خالی از سوار، به وضوح دید که سخت رنگ می بازد زیرا،
همگی همسان و هم دل اما با ظاهری متفاوت و در عین حال دردی مشترک، آنهم تنهایی امام همام(ع) دارند. آری یکی از محسنات شور حسینی «یک دلی» است.
 در غروب عاشورای حسینی، زنجیرزنان و سینه زنان، با زدن حلقه ی عزا در اطراف خیمه‌ی نمادینِ شعله ورِ آل علی، با فریاد «وای حسین کشته شد»، در حقیقت اعلام می دارند که:
 
 
 
مولای ما، چه زیبا فرموده‌ای: با شهادت من دین جدّم زنده می‌ماند.
 
 
 
 اما عصر عاشورا پس از برگزاری نماز مغرب و عشاء، جمیع عشاق با روشن کردن شمع و گردش به دور اَبدان بر خاک فتاده ی شهدا، یاد شام غریبانِ سالار شهیدان و حضور ساربانی که،
 
به بقایای اندک دارایی به تاراج رفته ی مظلوم ترین گروه تاریخ چشم طمع دوخته را زنده می کنند.
 
چه لذّت بخش است گریستن به حال خود در آن سکوت و تاریکی، زیرا که شاید سال بعد سعادت حضور در این جمع مخلص، پر تلاش و پر شور، از او دریغ گردد. 
  از ولی، توفیق عاجزانه مسئلت دارم تا ضمن ترفیع درجات والای شهیدان، توفیق صداقت و خلوص را با ما رفیق گرداند نه اهریمن ریای مُنتج به شرک را.

 



درباره وبلاگ

به وبلاگ روستای مفتی کلا خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مفتی کلا89 و آدرس moftikola.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 36929
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1


Alternative content